دلم خیلی گرفته ...شاید به اندازه ی تموم دنیا بود ... ولی ...وووووولی ...ولی حالا چی؟ برای تو فقط برای تو...برای تو که دنیای منی شاید دلم به اندازه ی نقطه ای از دنیا نیست...
عجیبه ...خیلی عجیبه...ععععععجیبه که دلم هوای بهار رو داشت ولی حالا چی؟به یاد تو ...فقط به یاد تو...فقط به یاد تو پاییزیه...شاید دلم به اندازه ی 15 تا بهاری که دیدم شاد بود...رنگی بود ...خاکستری ...قهوه ای ...نارنجی نبود...آبی بود ...سبز بود ...
عجیبه ...خیلی عجیبه...ععععععجیبه که دلم سقف گرم داشت ...دل بزرگی بود برای همه ...ولی حالا دلت جای عمه رو گرفته ...با نگاهت سقف دلم رو برف گرفته و هیچ راهی برای گرمای دوباره نداره ...شاید حال که دستم را بگیری گرم باشد...ولی دیگر دلم گرمی گذشته رو نداره...همون جمله همون حرفای بلوری ...همون حرفای سفید وبی دورنگی ...که مثل دونه های برف از آسمون نگاهت بر دلم می کوبید ... سرما رو به دلم هدیه داد ...با گرمی دستانت هیچ سردی دلم را احساس نمی کردم ...اما حالا کجاست آن دستانی که بیایند و با گرمیشان سردی ...سردیه دلم را محو کنند... سکوت می کنم و حال چیزی نمی گویم...چون خودت می گفتی هر کاری کردی تو دنیا همون کار با تو می شه...
..............................................................................................................................................................................................................
یادته اون روز آشناییمون
من یادمه روز های بی قراریمون
تو یادته که چه روز هایی باهم داشتیم
آره من یادمه برای هم مرهم درد می ذاشتیم
تو یادته راستی یادته چه قرارایی می ذاشتیم
یادمه یه روز پشت پنجره ساعت 7 قرار می ذاشتیم
یادته چه جوری می رفتی و تنهام می ذاشتی
یادته یادته یا نه ...من یادمه دلمه تنها می ذاشتی
یادته اون روزای بی وفاییمون
یادته حرفای دل عاشقمون
آره دل عاشقمون من که یادمه...ولی تو یادته؟
یادته ساعت 3کنار درخت من یه طرف تو طرف دیگه
توی یه شهر دیگهدور از اون همه بی وفایی چه خاطره هایی داشتیم.....................................................................